فاطمه آقاییفاطمه آقایی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

مامان فاطمه طلا

گل دختر مامان

عزیزکم  قربون اون شیطنتات برم مامانی چرا چیزی نمی خوری خوراکت شده فقط کت و بال مرغ و میگو و کمی پاستای خالی  اخه چرا مامانی رو اذیت می کنی ؟ مامانی خسته شده عزیزم  ای کاش ی کم بزرگتر بودی می تونستم  باهات حرف بزنم بعضی وقتا دلم می گیره و کسی نیس باهاش حرف بزنم حرفایی که نمی تونم به کسی بگم ی حرفایی بین ی مادر و دختر فک کن  یعنی روزی می شه تو اینقدر بزرگ بشی بتونم در مورد مسایلی که پیش میاد باهات حرف بزنم وای خدااااااااااا باورم نمیشه  عزیزم فعلا در حال بازی گوشی و انار خوردنی (عاشق انار ) بابایی از ساعت 7 صبح میره سر کار تااااااااااااااااااا 7 شب  راستی امشب شب یلداس  امیدوا...
30 آذر 1392

بدون عنوان

سلام مامانی  الهی قربونت برم که اینقدر شیرین زبون شدی  کلمات جدیدی که یاد گرفته ای  بسیجی - پیشتا (پیتزا )- مشتی حسن - اشم اکثر عمه ها از قبیل رقیه و مولود (ازت بپرسیم عمع مولود چن تا نی نی داره فورا می گی دوتا)- لیلا ملیحه جواد مرضی .... جدیدا شعرم می خونی می گی انار صددانه بقیشو نمی گی دوباره می گی دسته دسته (یعنی دسته به دسته ) تازه عمو زنجیر بافم زمزمه میکنی به این صورت  زنجیز بلبهب بمنبمر(و هزار تا کلمه یدیگه که مفهومی ندارن بعد  می گی بلههههه دوباره زنجیر.لمنمرئبدلهبر بعد می گی بلهههههههههههه  عاشق اناری چن روز پیش خونه ی مامان بزرگ انار خوردی بعد اومدیم خونه  ی مامانی گفتی انارررررررر...
24 آذر 1392
1